گفتم : کی بر می گردی؟
گفت : خلفای من که هستند.
گفتم : پسرهات به جای خود ولی هر گلی یه بویی داره.
به غیر از این آیه حرفی نزد:
و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممنا بعشر
گفتم : یعنی چهل روز دیگه منتظرتان باشم؟
فقط نگاهم کرد.
سر چهل روز. درست سر چهل روز برگشت.
چه تشییعی هم برایش گرفتند.
مرد بود. زیر حرفش نمی زد.